بهاربهار، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

بهانه ما بهار

وای چه عروس نازی

                   پانویس:عروسی علی و گلوریا بهار جان مطمئنم عروس خانم برای عکس گرفتن ناز شما رو نداشته چون بردیمت آتلیه سالن اما عکاس هر چی سعی کرد ازت عکس بگیره نتونست بس که شما تحرک داشتی و تا ازت میخواستیم یه جا وایستی گریه میکردی اینا ام که میبینی برگ سبزیه تحفه مامانی   ...
4 دی 1392

آز آقون تا آقایی

  بهارمهارت خاصی در ساختن لغات جدید دارد و در فرهنگ لغاتش از همه جالب تر" آقون" و "آقایی" اسمهایی که روی پدر بزرگاش گذاشته   علما موندن که : این نیم وجبی چه جوری اینا رو با هم ست کرده که جنگ به پا نشه     پانویس:   آقون در 11 ماهگی و اقاییدر 13 ماهگی به فرهنگ لغات دخترک اضافه شد ...
4 دی 1392

چه حرفها که ننوشتم برایت

  حرفهایی بود که در دلم ماند و ریشه اش خشکید بس که ننوشتم برایت حرف هایی که هر شب مرور میکردم که فردا حتما برایت بگویم و نشد   جا ماندم دخترم کم آوردم از تو نتوانستم حریف تحرک و انرژی تو باشم بسیار فعال و شادابی و بسیارپر تحرک و شاد   انرژی ام کم امد دخترم در مقابل روزمرگیهای تو که اگر رها یت کنیم شب ها هم ادامه خواهد داشت کم اوردم از نخوابیدنت از 24 ساعت مرا طلب کردنت   نفهمیدم چطور هم بی تابی های ترا اجابت کنم و هم بخوانم و بنویسم و به روز باشم و بی سواد نمانم دو سه ماهی که گذشت کمتر برایت نوشتم اما بیشتر و بیشتر وبیشتر کنارت بودم و برای تو بودم   این روزهای گذشته فقط و فقط ترا اجابت ک...
4 دی 1392

ساقی همیشه تشنه

  بهارعاشق آب و لیوان و پارچ و شاه فنجون و کلا هر چی که مربوط به آبخوریه موقع تشنگی هم یاد همه میافته با معرفت  برا همه آب میبره شاید به خاطر همینه که اولین جمله ای که گفت این بود آب بریز(در حالی که لیوان تو دستشه)    
4 دی 1392